فقط اینکه همه چیز خوب پیش می رود
مو هایم اکنون قهوه ای رنگ اند.
هوا نیز ابری است .
چند هفته ای از تولدت می گذرد نمی دانم چند ساله می شوی به هر حال مبارک
یک هفته دیگر عروسی است.
کارت دعوت شان _ به نظر من_ اصلا جالب نبود حالا نظر دیگران را نمی دانم
مادر بعضی وقت ها می گوید چند وقت دیگر یک نفر دیگر هم به ما اضافه می شود و با خنده به من می نگرد؛ در این هنگام با نگاه عصبانی من روبه رو می شود و دوباره می گوید نگفتم حالا ، چند سال دیگر.
اینها را می گوید و می خندد
می دانم و می دانی که در آینده هم خبری از کسی در زندگی من نخواهد بود
چند بیتی شعر گفته ام به فارسی کهن.
برایم دعا کن تا بتوانم روزی نویسنده بشوم و حرف هایم و حرف های تورا اگر چه در گوشی ولی به همه بگویم
دانم ,نمی ,گوید ,ابری ,هم ,هفته ,می گوید ,نمی دانم ,می شود ,و حرف ,شود و
درباره این سایت