روزی بیست بار آرزو می کنم کاش خواهرم هنوز اینجا بود.
گاه حس می کنم تنهاترین آدم روی زمینم.
زندگی یک معما ست
دنیایم سیاه و سفید شده است.
هیچ کس سخنانم را باور نمی کند و نه درکم می کند.
هیچ دوستی ندارم؛ دست خودم نیست از هر کس یک زخم به یادگار دارم.
باد خنکی موهایم را می رقصاند .
من وقتی به دنیا آمدم که همه چیز تمام شده بود
وقتی که همه دختر ها به خانه بخت می رفتند
وقتی که همه آدم خوب ها می مردند
شاید من همان کلاغی هستم که آخر داستان هرگز به خانه اش نرسید.
.
کند ,کنم ,کس ,نمی ,ها ,یک ,که همه ,به خانه ,می کنم ,تمام شده ,چیز تمام
درباره این سایت